سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بیدار شو!

بیدار شو! قسمت چهارم (صاحبان عقل و خرد )

شنبه 87 اسفند 24 ساعت 11:28 صبح
بسم الله الرحمان رحیم


بیدار شو قسمت چهارم
اُولى الاَلْبَبِ
صاحبان عقل و خرد

بسم الله الرحمان رحیم
إِنَّ فى خَلْقِ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ اخْتِلَفِ الَّیْلِ وَ النهَارِ لاَیَتٍ لاُولى الاَلْبَبِ(190)
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکرُونَ فى خَلْقِ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْت هَذَا بَطِلاً سبْحَنَک فَقِنَا عَذَاب النَّارِ(191)
رَبَّنَا إِنَّک مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ مَا لِلظلِمِینَ مِنْ أَنصارٍ (192)
رَّبَّنَا إِنَّنَا سمِعْنَا مُنَادِیاً یُنَادِى لِلایمَنِ أَنْ ءَامِنُوا بِرَبِّکُمْ فَئَامَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ کفِّرْ عَنَّا سیِّئَاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الاَبْرَارِ(193)
رَبَّنَا وَ ءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلى رُسلِک وَ لا تخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَمَةِ إِنَّک لا تخْلِف المْیعَادَ(194)
190 - مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانه هاى (روشنى )
 براى صاحبان خرد و عقل است .
191 - همانها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند، و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مى اندیشند، (و مى گویند) بار الها این را بیهوده نیافریده اى ، منزهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار.
192 - پروردگارا، هر که را تو (به خاطر اعمالش) به آتش افکنى ، او را خوار و رسوا ساخته اى ، و این چنین افراد ستمگر هیچ یاورى نیست.
193 - پروردگارا، ما صداى منادى توحید را شنیدیم ، که دعوت مى کرد به پروردگار خود ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم ، (اکنون که چنین است) پروردگارا، گناهان ما را ببخش ، و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران!
194 - پروردگارا، آنچه را به وسیله پیامبران ما را وعده فرمودى ، به ما مرحمت کن ، و ما را در روز رستاخیز رسوا مگردان ، زیرا تو هیچگاه از وعده خود تخلف نمى کنى.
صوره آل عمران

با عرض سلام و خسته نباشید. خداوند را حمد و ثنا می گویم  که باردیگر در خدمت شما هستم.
بعضی با افکار سفسطه آمیز وجود پاک و منزه و اقدس خالق یکتا را نفی می کنند. و بعضی ها چون او را نمی بینند دنیا  را عاری از وی می دانند. آنها بر این باورند که جهان ما به صورت شانس و اتفاقی به و جود آمده. و طبیعت ما به وسیله تغییرات پیوسته به حالت کنونی در آمده, و طبیعت ما همیشه در حال تغییر است.
و راز بقا اینست که در کلیماتهای گوناگون قویها نجات می یابند و ضعفا از بین می روند, و از شکلی به شکل دیگری تغییر می کنند.
به عنوان مثال باکتریها با گذشت سالیان سال تغیرات به صورت ماهی و سپس به نوعی دایناسور و سپس به صورت سوسمار و سپس به میمون و در حال حاضر به صورت انسان در آمده است.
ولی این نظریه وجود خداوند رونمی تواند انکار کند. آنها می گویند وجود اصلی ما از ستارگان است. خوب ستارگان از کجا آمده اند. اینجا دیگر جوابها به گونه دیگری می شود. ما می دانیم که این آسمان  وسیع ما همیشه در حال بزگتر شدن است و چون در حالت وسعت است سرآغازی دارد. انشتین که قبلا معتقد بود که آسمان یعنی همان فضا در حالت سکون است یعنی اندازه آن همیشه به این صورت بوده و خواهد بود, هنگامی که با چشمانش دید فضای در حال توسعه را, گفت من بزرگترین اشتباه را در عمرم کردم. جالب اینجاست که علم تازگی به اینجا رسیده. در حالی که قرآن کریم تقریبا هزار و چهارصد سال پیش این را گفته است.
وَ السمَاءَ بَنَیْنَهَا بِأَیْیدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ(47)
وَ الاَرْض فَرَشنَهَا فَنِعْمَ الْمَهِدُونَ(48)وَ مِن کلِّ شىْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَینِ لَعَلَّکمْ تَذَکَّرُونَ(49)
فَفِرُّوا إِلى اللَّهِ إِنى لَکم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ(50)
وَ لا تجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ إِنى لَکم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ(51)
47 - ما آسمان را با قدرت بنا کردیم و همواره آنرا وسعت مى بخشیم!
48 - و زمین را گستردیم ، و چه خوب گستراننده ایم !
49 - و از هر چیز دو زوج آفریدیم شاید متذکر شوید.
50 - پس به سوى خدا بگریزید که من از سوى او براى شما بیم دهنده آشکارى هستم.
51 - و با خدا معبود دیگرى قرار ندهید که من براى شما از سوى او بیم دهنده آشکارى هستم.
سوره ذاریات
پس از تایید این که آسمان در حال گسترش است, دانشمنداندان با محاسبات ریاضی و علم فیزیک به نظریه بیگ بنگ یعنی انفجار بزرگ, این بدین معنا نیست که انفجاری رخ داده بلکه یک اسمی برای شروع این دنیای عظیم است. این نضریه می گوید که ما قبل بیگ بنگ چیزی وجود نداشت. و بار دیگر این چیز را قران کریم 1400 سال پیش این راز را فاش کرده است.
أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السمَوَتِ وَ الاَرْض کانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شىْءٍ حَىٍ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ(30) وَ جَعَلْنَا فى الاَرْضِ رَوَسىَ أَن تَمِیدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجاً سبُلاً لَّعَلَّهُمْ یهْتَدُونَ(31) وَ جَعَلْنَا السمَاءَ سقْفاً محْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ ءَایَتهَا مُعْرِضونَ(32) وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ الَّیْلَ وَ النهَارَ وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ کلُّ فى فَلَکٍ یَسبَحُونَ(33)
30 - آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم ؟، و هر چیز زنده اى را از آب قرار دادیم ، آیا ایمان نمى آورند!
31 - و در زمین کوه هاى ثابت و پابرجائى قرار دادیم تا آنها در آرامش  باشند ، و در آن دره ها و راههائى قرار دادیم تا هدایت شوند.
32 - و آسمان را سقف محفوظى قرار دادیم ، ولى آنها از آیات آن رویگردانند.
33 - او کسى است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید که هر یک از آنها در مدارى در حرکتند.
سوره انبیاء
و جالب اینجاست که علم در این قرن دریافته که منشاء اصلی حیات آب است. به همین خاطر وقتی در فضا به دنبال حیات می گردند اول می روند دنبال اینکه آب در آنجا وجود دارد یا نه.
خب پس از تایید نظریه بینگ بنگ. این پرسش مطرح می شود, شما می گوئید خدایی وجود ندارد, پس شما رو به یک آزمایشگاه میبریم و از شما می خواهیم از هیچ چیزی چیزی بسازید. می دانیم که نمی توانید بخاطر اینکه علم این را نفی می کند. خوب این عالم ما که ما قبل بیگ بنگ وجود نداشت, چگونه به وجود آمده است؟ از هیچ چیز؟آیا این نشان نمی دهد که خالقی توانا و قدرتمندی وجود دارد!؟
خداوندی که همه چیز را به صورت دقیقی خلق کرد, از جسم ما, طبیعت ما, زمین ما و تمام آن چیزهایی را که می بینیم و نمی بینیم. می دانید اگر جاذبه زمین یا فاصله زمین یا این کره ماه با خورشید ذره ای تغییر کنند چه می شود؟ بدانید که آن وقت باید فاتحه حیات بر زمین خوانده شود!
آنهایی که می گویند خدایی که دیده نمی شود وجود ندارد, بسیار احمقند!
می دانید چرا؟  من می خواهم یک سؤالی از ایشان بپرسم, اگر فرض کنیم که می خواهید خدا را ببینید, خدا باید جسم شود ودر جایی قرار گیرد. و آمدید و به او ایمان آوردید. آیا این نشانگر حماقت شما نیست؟
خدایی که مجسم شود و در جایی قرار گیرد دیگر خدا نیست! خدای شما دیگر از دیگر جاها خالی و عاری می شود و سلطه اش تنها در آن فضایی که وجود دارد منتهی می شود و از دیگران بی خبر. نکته دوم شما به بسیار چیزهایی که نمی شود دید یا لمس کرد ایمان دارید! مانند عشق و محبت و غم ووو.
امیر المؤمین حضرت علی (ع) در اولین خطبه اش در نهج البلاغه به این نکته اشاره کرده اند.
حمد باد خداوندى را که سخنوران در ثنایش ‍ فرو مانند و شمارندگان از شمارش  نعمتهایش عاجز آیند و کوشندگان هر چه کوشند، حق نعمتش را آنسان که شایسته اوست ، ادا کردن نتوانند. خداوندى ، که اندیشه هاى دور پرواز او را درک نکنند و زیرکان تیزهوش ، به عمق جلال و جبروت او نرسند. خداوندى که فراخناى صفاتش را نه حدّى است و نه نهایتى و وصف جلال و جمال او را سخنى درخور نتوان یافت ، که در زمان نگنجد و مدت نپذیرد. آفریدگان را به قدرت خویش بیافرید و بادهاى باران زاى را بپراکند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخره هاى کوهساران ، زمینش را از لرزش ‍ بازداشت .
اساس دین ، شناخت خداوند است و کمال شناخت او، تصدیق به وجود اوست و کمال تصدیق به وجود او، یکتا و یگانه دانستن اوست و کمال اعتقاد به یکتایى و یگانگى او، پرستش اوست . دور از هر شایبه و آمیزه اى و، پرستش او زمانى از هر شایبه و آمیزه اى پاک باشد که از ذات او، نفى هر صفت شود زیرا هر صفتى گواه بر این است که غیر از موصوف خود است و هر موصوفى ، گواه بر این است که غیر از صفت خود است .
هرکس خداوند سبحان را به صفتى زاید بر ذات وصف کند، او را به لکه داریزى مقرون ساخته و هر که او را به لکه داریزى مقرون دارد، دو لکه داریزش پنداشته و هر که دو لکه داریزش پندارد، لکه دارنان است که به اجزایش تقسیم کرده و هر که به اجزایش ‍ تقسیم کند، او را ندانسته و نشناخته است . و هر که او را ندانسته به سوى اشارت کند و آنکه به سوى او اشارت کند محدودش پنداشته و هر که محدودش پندارد، او را بر شمرده است و هر که گوید که خدا در لکه داریست ، خدا را درون چیزى قرار داده و هر که گوید که خدا بر روى چیزى جاى دارد، دیگر جایها را از وجود او تهى کرده است .
خداوند همواره بوده است و از عیب حدوث ، منزه است . موجود است ، نه آنسان که از عدم به وجود آمده باشد؛ با هر چیزى هست ، ولى نه به گونه اى که همنشین و نزدیک او باشد؛ غیر از هر چیزى است ، ولى نه بدان سان که از او دور باشد. کننده کارهاست ولى نه با حرکات و ابزارها. به آفریدگان خود بینا بود، حتى آن زمان ، که هنوز جامه هستى بر تن نداشتند. تنها و یکتاست زیرا هرگز او را یار و همدمى نبوده که فقدانش موجب تشویش گردد. موجودات را چنانکه باید بیافرید و آفرینش را چنانکه باید آغاز نهاد. بى آنکه نیازش به اندیشه اى باشد یا به تجربه اى که از آن سود برده باشد یا به حرکتى که در او پدید آمده باشد و نه دل مشغولى که موجب تشویش شود. آفرینش ‍ هر چیزى را در زمان معینش به انجام رسانید و میان طبایع گوناگون ، سازش پدید آورد و هر چیزى را غریزه و سرشتى خاص عطا کرد. و هر غریزه و سرشتى را خاص کسى قرار داد، پیش از آنکه بر او جامه آفرینش پوشد، به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر سرشت و پیچ و خم هر کارى را مى دانست .
این قسمتی بود از خطبه آن حضرت در نهج البلاغه. براستی که حضرت امیر (ع) دروازه شهر علم رسول الله (ص) است.
می دانید ما نمی توانیم وجود پاک و اقدس خدا را درک کنیم! وجود پاک و مقدسش در اذهان کوچک و پست ما جای نمی گیرد. و ثانیا ما نمی توانیم وجودش را در ذهن متجسم کنیم. زیرا او را در تخیل مجسم می سازیم و خدای پاک از جسم بودن منزه است.
برای بسیاری از ما حل یک مسئله ریاضی بسیار سخت است! چگونه می خواهیم خداوند را درک کنیم حال ما از درک یک مسئله بسیار پست ریاضی مانده ایم!
بعضی ها می گویند چرا خدا وند ما را آفرید, حال که او به ما نیازی ندارد!؟
یکی از نامهای خداوند الفیاض است یعنی فیض دهنده. از فیاض بودنش ما رو آفرید! یک مثال خورشید نور می دهد برای وجود خورشید اهمیتی ندارد که نور بدهد یا نه! ولی نور می دهد, شما می توانید بگوئید که چرا آب خیس هست؟ خوب طبیعتش خیس هست.
خداوند وابسته به زمان و مکان نیست! در واقع مخلوقاتش نیاز به زمان و مکانند. به عنوان مثال برای خورشید اهمیتی وجود ندارد کجا باشد و یا در چه زمانی و نورش در چه زمانی به دیگران برسد! ولی این ما هستیم که نیاز داریم به مدت تابش جای تابش و فاصله تابش. و خداوند می آفریند از نظر رحمت بر دیگر مخلوقاتش! بعنوان مثال برای حیات آب آفرید, آیا آفریدن آب از نظر احتیاج او به آب است یا رحمت به حیات است که برای او آب را آفرید؟
بعضی ها می گویند که همه آفرینش همواره وجود داشته و اگر بگوییم خدا خلق کرد, این چیز باعث کاستی چیزی از خداوند می شود! وخداوند منزه است از کاستی!
من با این حرفها مخالفم! اولا خداوند واجب الوجود است و ما ممکن الوجود. خداوند تجلی می کند هنگامی که می آفریند! آیا بخشش غنی به فقیر از بهر نیاز است یا کاستی؟ و تجلی خداوند بیشمار. شما یک رقم که انتهایی باشد بگویید یا نقطه شروع یک دایره را ! نمی توانید! خداوند بزرگ و مهربان در قران همیشه از خلقت و در بعضی جاها از زمان خلقت آن می گوید و این بدین معنی نیست که خداوند پاک و بخشنده و مهربان کاست داشت و آن چیز را آفرید یا خود را در زمان گنجانده باشد. نه این مخلوقاتند  که به زمان و مکان نیاز دارند و وابسته آنها هستنند.
یکی نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و از ایشان پرسید که خداوند کی و چگونه به وجود آمد, حضرت فرمودند: بگوئید که خداوند چه وقتی نبود که برایت بگویم کی و چگونه!
و یکی آمد نزد حضرت علی (ع) و از ایشان پرسید که آیا خداوند را می بیند؟ ایشان جواب داد آری. سپس آن شخص دوباره پرسید آیا با چشمش او اورا دیده اند که ایشان می فرمایند که چشمان قدرت دیدنش را ندارند ولی با بصیرت قلب همه جا می شود او را دید!
یک مثال میزنم وقتی نوری در آینه منعکس شود به آینه دیگر و آن آینه به آینه دیگر و به این صورت تا آخرین آینه. هر کس نور منعکس شده را از یک آینه ببیند فکر می کند که منشا آن نور آن آینه است حال منشا اصلی آن مصدر اصلی نور است!
آنانکه خداوند را در وجود خود نبینند چه نابینا هستند. وآنان که نمی شنوند وجود خداوند را چه نا شنوا و کر هستند. و آنان که وجود خدا را حس نمی کنند چه بی احساس!
بعضی ها می گویند چرا خدا بدی و شر را آفرید. خب اینجا من می خواهم بگویم که چیزی در واقع به معنی شر مطلق, خداوند نیافریده. شر و بد بودن به معنی کاستی و جود نداشتن  خوبی در آن یک شخص ممکن است نه در ذات الهی. و ثانیا ما تنها برای انجام امتحان در این دنیای مادی به این دنیا آمده ایم. یک مثال, مثلا امتحان آخر ترم است و می خواهیم نتیجه یک ترم را ببینم. خب بین ما ورقه های امتحان روتوزیع می کنند و ما می نشینیم و در مدتی که به ما زمان داده اند امتحان را شروع می کنیم. امتحان از چند سؤال است که برای جواب هریک, ما  باید یکی از چهار گزینه موجود را انتخاب کنیم. خوب سؤال اینجاست آیا این امتحان شر هست؟ آیا آن معلم یا استاد ما شر هست. آیا آن سؤالها شرهستند؟ جواب مطلقا نه است زیرا وقتی ما پاسخ هر سؤال را که می خواهیم جواب دهیم, خود ما یکی از آن چهار گزینه رو انتخاب می کنیم. در بین آنها فقط یک جواب درست است و سه تای دیگر شر. اگر ما آماده کرده باشیم خود را برای امتحان, ازعهده سؤالها بر می اییم  و مدت زمان برای ما کفایت خواهد کرد. ولی اگر نه، خودمان سبب آن شر هستیم, نه معلم یا امتحان یا زمان.
در آخر می خواهم موضوع این قسمت را با شعری از شیخ بهایی ختم دهم.
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیره غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
رفتم به در صومعه عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی ...کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید
هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر "خیالی" به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

منتظر قسمت پنجم انشاءالله باشید.
خادم شما محمد




  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : محمد | نظرات دیگران [ نظر]


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    بعد از شیش سال برگشتم
    یک استکان چای داغ با نبات زعفرانی
    بیدار شو! قسمت نهم (آرزوی انشتین)
    بیدار شو! قسمت هشتم انسان جهانیست در خود اندیش! بخش دوم
    بیدار شو! قسمت هشتم انسان جهانیست در خود اندیش! بخش اول
    بیدار شو قسمت ششم مقدمه فصل دوم
    بیدار شو! مقدمه
    [عناوین آرشیوشده]